غوغا ! غریو! جیغ
راحت نمی نشینم
فریاد می کنم
آن بال و پر شکسته که بازیچه شما است
فرزند من یگانه من کودک من است
گر زشت گر سیا است
راحت نمی نشینم
فریاد می کنم
این جا جنایتی است که با دستهای شاد
پوشیده می شود
یاری کنید ای همه قوم سیاه پوش
پرپر زنان و ملتهب اینک من
تا چشم کودکان شما را در آورم
تا آسمان کنم به همه چشمها سیاه
تا کودکم کلاغچه بستانم از شما
اینک من اضطراب هزاران کلاغ زشت